تمام نا تمام من

تعلیق, که در آن پرسه می زنیم، نفس می کشیم، زنده ایم!!

تمام نا تمام من

تعلیق, که در آن پرسه می زنیم، نفس می کشیم، زنده ایم!!

تیغ

  • فقط می خواستم به تو بگویم فداکاری، شهوتی آنقدر نیرومند است که در برابر آن شهوت نفس و گرسنگی ناچیز است. این شهوت قربانی خود را در عین اثبات شخصیتش نابود می کند. کسی یا چیزی که انسان خودش را به خاطرش فدا می کند، اهمیتی ندارد، ممکن است شایسته ی آن فداکاری باشد، ممکن است نباشد. هیچ شرابی تا این پایه مستی آور، و هیچ عشقی تا این اندازه در هم شکننده و هیچ گناهی تا این حد وسوسه انگیز نیست. انسان هنگامی که خود را فدا می کند، برای یک آن از خدای خود نیز بزرگتر است، زیرا خدا که لایتناهی و قادر مطلق است نمی تواند خود را فدا کند!! 


  • "آنان که مرا به حساب نمی آورند، نه درست می اندیشند، زیرا آنگاه که از من می گریزند، پای گریزشان منم، من خود دل پر تردید و تردید آنانم، من خود آن نغمه ای ام که برهمنان می خوانند."


  • خدایی که قابل فهم باشد خدا نیست. چه کسی می تواند ابدیت را به زبان تشریح کند؟؟

                                                                                     

اینها جملاتی بود از کتاب "لبه ی تیغ" اثر سامرست موام!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد