اگر شجاع تر بودم، تا حالا تمام شده بودم.
تمام شده بودی!
تمامت کرده یودم!
.
.
.
اما شجاع نیستم، و پریدن از روی دیوار را از به یاد نیاوردم از ازل! و می پنداشتم که بلد نیستم.
به جای تمام شجاعتی که می شود داشت، امیدوارم ... وگرنه این بازی به ادامه اش نمی ارزد...!می ارزد؟؟
امیدی که بوی حماقت بدهد، از مشتقات گول خوردن است؟؟
____________________________________________
منازعه زیادی گنده است برای من! من خیلی خیلی کوچکتر از آنم که به منازعه بخوانیم! اما خب خیال خام که ایرادی ندارد! تو هم که به اینها کاری نداری...
کاش منازعه بود...
چشمم آن روز مبیناد که خاموش در این ساز تو بینم...