تمام نا تمام من

تعلیق, که در آن پرسه می زنیم، نفس می کشیم، زنده ایم!!

تمام نا تمام من

تعلیق, که در آن پرسه می زنیم، نفس می کشیم، زنده ایم!!

روز شلوغ

در تمام روز این جمله‌ها هزار بار می‌آیند و می‌روند . همه‌ی فکرم می‌شود همین ازدحام پرفشار جمله‌ها که بی‌امان هجوم می‌آورند! با دیدن هر چیزی، هر کسی، هر اتفاقی، با گذر هر لحظه‌ای! اما اینجا که می‌رسم. خودکار را که در دستم می‌گیرم... انگار می‌رسیم به سکوت سفید میان نت ها.خاموش می‌شود همه‌ی هیاهو... می‌قُلد و می‌قُلد و بعد میریزد توی یک نقطه! تمام حرفها می‌شود نقطه یا سه نقطه! و خدا می‌داند حرفهای توی این همه 3 نقطه ها در نوشته‌ها بارها بیشتر است از کلامی که با حروف نوشته‌اند.

امروز از آن روزهایی بود که راه من بارها مرا به نشستن دعوت کرد. به اینکه در آستانه‌ی هر قدم پای چپ را کنار راست جفت کنم و بر آن بنشینم.  هر پله و لبه‌ای که می‌دیدم می‌خواستم بنشینم بر آن.شدید. زانوهایم را بغل کنم. سرم را بگذارم روی پاهایم. . خلوت کوچکی‌شود بین من و من، که فقط تو در آنی! در کنار ازدحام نامفهوم خیابان.


نظرات 2 + ارسال نظر
بانو سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 12:39 ق.ظ http://bano0.blogsky.com

آنوقت همه ی حرف های گفته شده یک طرف
آن ۳ نقطه هم یک طرف

keyvan جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 09:20 ب.ظ

ali bod.chon neveshtehat kota bodand mesle veblaget.
az nasre CHESHME SARD khosham omad.man bazdidkonandeye 78 hastam.bye

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد