تمام نا تمام من

تعلیق, که در آن پرسه می زنیم، نفس می کشیم، زنده ایم!!

تمام نا تمام من

تعلیق, که در آن پرسه می زنیم، نفس می کشیم، زنده ایم!!

بگو، ببین!

-کفّاره ی شراب خواری های بی حساب،

هشیار در میان مستان نشستن است ...

(از این وبلاگ برداشتم.)

کاری نکن که آخر سر آرزوی مِی ناب و مستی اعلی را زیر خاک تجربه کنم!

- همه گمان می‌کنند هر کس آن چنان فهمیده می‌شود که هست، اما حقیقت این است که هر کس آنچنان است که فهمیده می‌شود. هر کسی ادامه می‌دهد بودن را طبق فهم دیگران از بودن خویش، بالاخره انتظاراتی هست که باید برآورده شود!!!!!

- چند سال پیش بود که عاشق هذیان شدم... و تو یاد خواهی گرفت که در خواندن اینها پی ارتباط معنایی نباشی، همه چیز را بسپار به حس خفیفی که در لحظه جاری می‌شود.پی هر چیز باش جز فهم! با تلاش برای فهمِ این کلام، دارش می‌زنی، نرم!!

- یادت می‌آید 3 سال پیش ازم پرسیدی: آخرین بار کِی کسی را بغل کردی؟ آن روز گفتم همین چند ساعت پیش. حالا اگر بپرسی، جوابم طولانی خواهد بود.زیاد. سکوت میان حروفش تو را خواهد آزرد. آغوش من خالی است. و گاهی، فقط گاهی، چقدر احساس می‌کنم که کسی باید باشد! اما زود از این خواستن ها پشیمان می‌شوم.عادت را که می‌شناسی!خو گرفته‌ام به تنهایی و دوستش دارم.

نظرات 2 + ارسال نظر
مامان شایان سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:01 ب.ظ http://shayan-blog.blogsky.com

وب لاگتون مبارک!
خیلی فلسفی مینویسید

انعکاس آب سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:33 ب.ظ http://www.enekaseab.blogsky.com

خیلی زیبا مینویسی.از جمله های آخریت بد جور دلم گرفت.شاد باشی.پیش منم بیا.پست قبلی میزان استرست رو نشونت میده .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد